گفت‌وگو با وحید یامین‌پور

در برهه‌ای که رهبرمعظم انقلاب از آن با تعبیر «پیچ تاریخی» یاد می‌کنند حرکت در مسیر پیشرفت برای نیل به تمدن بزرگ اسلامی از الزامات ضروری است. در این میان به نظر می رسد سبک زندگی اسلامی برآمده از ارزش‌های اصیل اسلامی و ساختار بومی می‌تواند ما را به قطب مقاومت علیه غرب تبدیل نماید؛ بر این اساس برای بررسی ارتباط سبک زندگی با راهبرد مقاومت در مقابل گفتمان غربی با «وحید یامین‌پور» مدیر دفتر فرهنگی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
آیا اساساً مقوله‌ی سبک زندگی با موضوع مقاومت در مقابل استکبار ارتباط دارد؟
در ابتدا باید جایگاه مقاومت در بحث مشخص گردد. آنچه نه تنها ما به عنوان اعضا و فرزندان گفتمان انقلاب اسلامی به آن معتقدیم، بلکه حتی غرب نیز به آن اذعان دارد این است که انقلاب اسلامی پدیده‌ای در روند تاریخی آغازشده توسط غرب نیست.
در آن زمان مواجهه‌ی غرب با جهان پیرامونی ذیل عنوان استعمار، اما در حقیقت استثمار صورت می‌گرفت. جهت تاریخ به سمت جهتی بود که مجموعه‌ی کشورهای غربی و غیرغربی هم‌جهت با تاریخ غرب بودند؛ جهتی که از قرن هیجدهم و نوزدهم با پروسه‌های بین‌المللی استعماری در کل دنیا آغاز شد. در این میان، اولین اقدامی که نشان می‌دهد گفتمان مدرن غرب دچار اضمحلال، ضعف و پیری شده وقوع انقلاب اسلامی ایران در 1979م. (1357ش.) است.
در حالی که حرکت عمومی کشورها با سرعت قابل ملاحظه‌ای به سمت مدرن و سکولار شدن بود، انقلاب اسلامی ایران ایستاد و جهت دیگری را نشان داد. در اینجاست که مفهوم مقاومت تولید می‌شود. البته بعضی به‌ اشتباه، گفتمان‌های مارکسیستی و کمونیستی را به عنوان مقاومت در برابر غرب تحلیل و تلقی می‌کنند، اما این گفتمان‌ها زاییده‌ی غرب هستند که به صورت دیگری متجلی شده‌اند. درگیری آن‌ها با غرب اومانیست، سکولار، ملحد و نگاه لیبرالیستی آن نیست، بلکه تقابل آن‌ها با لیبرالیسم و سرمایه‌داری است. اما آنچه به طور بنیادی و ریشه‌ای در برابر جریان تاریخی و همه‌گیر سکولاریسم، انسان‌محوری و هویت لذت‌محور بشر جدید غرب مقاومت می‌کند انقلاب اسلامی است که مهم‌ترین پیامش به تمدن غرب این است که این بخش از دنیا تصمیم گرفته است در زمین تو بازی نکند. مفهوم مقاومت اینجا تولید می‌شود.

اما آیا معنایش این است که انقلاب اسلامی می‌خواهد به یک‌باره تمدنی جدید را به عنوان تمدن جایگزین که در تنازع با غرب باشد ایجاد کند؟

شکل‌گیری هر تمدنی نیازمند طی فرآیندی تاریخی است. لذا بهتر است که بگوییم روز 22 بهمن 57 پیروزی انقلاب اسلامی نبوده بلکه آغاز انقلاب اسلامی بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی زمانی است که موفق شویم تمدنی را به عنوان الگوی زیست و سبک زندگی اسلامی بشر معرفی کنیم. آنچه تا کنون اتفاق افتاده این است که ما در فضای ذهنی، روحی و قلبی خود، اسلامی زیسته‌ایم، ولی موفق نشده‌ایم این علایق و سلایق فکری، فرهنگی و دینی را در دنیا به سبک زندگی و نهایتاً به تمدن اسلامی تبدیل کنیم.
با توجه با حجم محدود کارهای انجام‌گرفته و نیازهای موجود و آینده، باید گفت ما در آغاز راه هستیم. در ابتدای مسیری قرار داریم که معلوم نیست چند ده سال طول می‌کشد تا موفق شویم و مجموعه‌ی این موارد محقق شود. شاخص اصلی حرکت صحیح در این مسیر مقاومت است؛ یعنی مقاومت در مقابل فشارها و اقتضائات مدرن. این در حالی است که از اول انقلاب تا کنون شاهد حضور طیفی بوده و هستیم که مقاومت را برنمی‌تابند و منحل شدن انقلاب اسلامی را در غرب مطالبه می‌کنند.
این جریان فکری و سیاسی در فضای انقلاب اسلامی همیشه حضور داشته و دارد. این طرز تلقی ابتدا در نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی حلول کرد و در دوره‌ی بازرگان به قدرت رسید و پس از جنگ در دولت آقای هاشمی رفسنجانی در قالب حزب کارگزاران مجدداً به قدرت بازگشت. کارگزارانی‌ها به عنوان نماد تفکر تکنوکرات غرب‌گرا معتقدند که انقلاب اسلامی باید در فن‌سالاری غرب منحل شود. این جریان فکری و سیاسی در کالبد اصلاح‌طلبان دولت آقای خاتمی ادامه‌ی حیات داد و حضور خود در ساختار و بدنه‌ی نظام جمهوری اسلامی را بازتولید کرد.
یکی از عمده‌ترین مبانی تفکر آن‌ها این است که مقاومت در برابر غرب بی‌نتیجه است و زیست بهتر و حیات متعالی‌تر از رهگذر سازش با غرب اتفاق می‌افتد. شاید یکی از مهم‌ترین محصولات این تفکر در دوره‌ی اصلاحات، کتابی است به نام مبانی نظری برنامه‌ی چهارم توسعه که توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در دولت آقای خاتمی منتشر شد. این کتاب به حدی فاجعه‌بار بود که خود دولت آقای خاتمی آن را جمع‌آوری و خمیر کرد. نخستین راهبرد این کتاب این بود که «امروز باید بپذیریم نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا در جهان ایجاد شده است و راه جمهوری اسلامی ایران جز با منحل شدن در نظام تک‌قطبی به جایی نخواهد رسید.»
بر این اساس، آن‌ها رسماً به دنبال تئوریزه کردن انحلال جمهوری اسلامی ایران و ایده‌های انقلاب اسلامی در نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا بودند. همه‌ی این‌ها در حالی است که هدف انقلاب اسلامی صرفاً تغییر رژیم سیاسی نبود، بلکه قرار بود تمدن جدیدی ایجاد و معرفی شود. این خطی است که با عنوان خط سازش از آن یاد می‌شود. خط سازش را نمی‌توان در معنا و مفهومی سیاسی منحصر کرد؛ معنای سیاسی یکی از نتایج آن است. خط سازش، معنای تمدنی و تاریخی دارد. بر خلاف نظر حضرت امام (رحمت الله علیه) که از ابتدا می‌فرمود مسئله‌ی ما مسئله‌ی فرهنگ و تمدن است، آن‌ها از ابتدا معتقد نبودند که انقلاب اسلامی برای ایجاد تمدن اسلامی به وجود آمده است. لذا باید در مقابل این دیدگاه، نگرش انقلابی مبتنی بر مقاومت، که مخالف سکولاریسم، الحاد و تسلیم و سازش است، به تدریج در همه‌ی رده‌های زندگی و تمدنی رسوخ یابد.
بنابراین در فضای گفتمانی کنونی ما با دو رویکرد مواجهیم: اول خطی که تأکید و اصرار می‌کند بر اسلامی کردن همه چیز و حرکت در مسیر پیشرفت با راهبرد مقاومت و دوم خط سازش که معتقد به توسعه، نه از رهگذر مقاومت، بلکه از گذرگاه سازش است. بر خلاف نظر گروه اخیر، مقام معظم رهبری معتقد به پیشرفت در علم، فناوری، کمال و رشد و تعالی اجتماعی، فرهنگ، هنر، آموزش، بهداشت و سلامت، اقتصاد و... با راهبرد مقاومت هستند. این اختلاف نظر راهبردی است، نه تاکتیکی. ما با کسانی که به سازش معتقدند اختلاف تاکتیکی نداریم، بلکه این اختلاف، راهبردی و مبنایی است. آن‌ها می‌گویند پیشرفت از مسیر سازش عبور می‌کند، ما می‌گوییم پیشرفت از مسیر مقاومت عبور می‌کند.

سبک زندگی اسلامی چگونه باعث مقاومت در برابر غرب می‌شود؟

سبک زندگی اسلامی، هم محصول مقاومت در برابر غرب و هم قوام‌بخش مقاومت است. به عبارت دیگر، با مقاومت در برابر غرب امکان تولید سبک زندگی اسلامی نیز حاصل می‌شود. از سوی دیگر، چنانچه سبک اسلامی شیوه‌ی زندگی قرار گیرد، امکان مقاومت در برابر غرب فراهم آمده است، چون سبک زندگی غربی عناصری دارد که انسان را برای مقاومت در برابر خود خلع سلاح و تخلیه می‌کند. به عنوان نمونه، سبک زندگی غربی یک سبک زندگی مصرف‌گرا و لوکس‌گرا است، چون با اقتصاد سرمایه‌داری ارتباط دارد. کسی که اهل اتراف و اسراف باشد در سبک زندگی اسلامی مبتنی بر قناعت و خفیف‌المؤونه بودن جایگاهی ندارد.
حضرت امام (رحمت الله علیه) می‌فرمود جوان‌ها عروسک‌های مصرفی نشوید، اگر عروسک مصرفی شوید، برده‌های امپریالیسم خواهید شد. مصرف‌گرایی که اصل و اساس سبک زندگی غربی و آمریکایی است به لحاظ سیاسی انسان را برده‌ی امپریالیسم می‌کند. اصلاً خود مصرف‌گرا بودن برده‌ی اقتصادی و سیاسی شدن است.
یکی دیگر از عناصر سبک زندگی غربی زندگی مبتنی بر لذت‌های اومانیستی و تلذذهای غریزه‌محور است. در حالی که سبک زندگی اسلامی ذکرمحور است، نه لذت‌محور. در این سبک زندگیِ لذت‌محور، انسان دیگر اهل مقاومت نیست و سازش‌طلب خواهد شد. امام (رحمت الله علیه) می‌فرمود تنها کسانی تا آخر خط با ما هستند که طعم فقر و استضعاف را چشیده باشند. این‌ها همه المان‌های سبک زندگی اسلامی است.
منبع: برهان